گاهی می نشینمدر ایوان دلمو آرزوهایش رابا فنجانی امیدسر میکشم...و به تخیلداشتن توراهی آسمان است دلم....
دلم به وسعتنبودنتگرفته...سال هاستکه فقطدر قاب خاطرهمی بینمت...
دلم کمی عشق می خواهدبا یک سر قاشق دلخوشی ناب
بیا کمی در حوالی دلم قدم بزنیم...من از آرزوهایم بگویمو توفقط لبخند بزنی...
اونایی کهقراره برنقراره نموننکاش...کاش اصلا نیانکاش نمیومدن....
منتظر یه خبر خوش امنشونی خونه دلموبه قاصدکا بدین
عشق رازندگی راو تو رادوست دارموقتی کهچترمانمحبت خداست
نوشته هایم رادر بقچه حافظهبر دوش ذهنمشبانه روز حمل میکنمشاید روزیاراده ای آنها رادر زمیندستانمکاشت...
برای صید تو غرق درخواستن هایم شده امحال آنکه تو در ساحل آرامشچشم براه بازگشت مننگران ایستاده ای...