افطارهای سختی دارم
و سخت تر از آن
سحر هایی ست
که نه سر سفره خودم
نه در خانه خودم
و نه در کنار تو هستم
امسال سخت تر می گدرد این میهمانی
و خدا چقدر این تنهایی را دوست دارد
مدتهاست تصمیم گرفته ام قوی باشم
گریه نکنم
غمگین نباشم
ولی این روزها اشکهایم سرخود سرازیر می شوند
دلم برای نگاه هایت برای نفس هایت برای آغوشت تنگ شده مامان