سلام علیکم،توفیق شناختن،عاشق شدن و عشق ورزیدن،گفتن و شنیدن با عشق ،با خنده و گریه،با سکوت و زمرمه،حس اینکه همیشه هستن و تو باهاشونی،وقتی بیاد تو باورت،وقتی برات بشه اصل،وقتی خوابت،بیداریت،خوردنت،وقتت،همه چیزت با اونا و بخاطر اونا تنظیم بشه،دغدغه خدایی نکرده خلف وعده قلبت رو به طپش بندازه و آب توی گلوت خشک بشه،وقتی که........میرسی به فلسفه شهادتی که در یکی از نوشته هاتون زده بودین،زنده ایم و در این دنیا هستیم اما.....دوست نداری بشنوی ولی باید بشنوی،دوست نداری ببینی ولی باید ببینی،دوست نداری بگی ولی باید بگی،دوست نداری بری ولی باید بری،دوست نداری.....ولی....گاهی میبری از این همه نخواسته ها که محاصرت کردن و تو باید بهشون تن بدی.....حس اسارت داعونت میکنه.....میخوای داد بزنی......میخوای بپری.....و همه راهها منتهی میشه به همون نجوا.....صبر و نجوا.....ببخشید دیگه نمیتونم ادامه بدم...تا بعد یا حق التماس دعا شدید..............خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام علیکم،خیلی وقتها طبیعت بهترین معلمی است که اگه خدا توفیق تفکر، تعقل و فهم در اونها رو بهمون بده میتونیم والاترین درس ها در رشد و شدن و چگونه باید بودن رو در دل اونها دید و یاد گرفت. وقتی نوشته شما رو کنار تصویر اون برگ های درختی میزارم که با چشیدن شهد عشق همه وجودش شده نماد عشق و با رشد........خیلی دوست دارم بنویسم و این عشق رو سوق بدم به سمت رشد و شدن ولی افکارم یاریم نمیکنه از دیروز بهم ریخته ام ببخشید باشه تا بعد ان شاءالله میترسم حق مطلب شما رو ادا نکنم یا حق ملتمس دعای خیرتون هستم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.