سلام علیکم،در چندین مطلبتون گم شدن در آرزوها و دور شدن از اون رو دیدم و دلتنگی و باز تمنای چشیدن طعم رنگ اون،نمیدونم اینو برای خودتون مینویسین یا برای اونایی که در اینگونه فضاها قرار می گیرند و سردرگم در آرزوهای رنگارنگ خودشونو گم میکنن،در هیچکدام از این نوشته ها نتونستم این آرزوها رو درک کنم،جنسش،ارزشش نه با معیارهای شخصی بلکه با معیارهای همون بارانی که به پهنای یک اقیانوس طالبش میشین،ولی اینو میدونم که این عشق بالا و پایین زیاد داره،هم سایه داره هم روشنایی به سوزندگی داغ ترین آفتاب ها،هم سردی داره هم مثل تب زده ها داغت میکنه....ولی همه اینها به نظر من جزء ذاتشه...باید بالا و پایین بشی،باید در فراز و نشیب این عشق بیفتی،باید بغلطی تا آب دیده بشی،تا تثبیت بشی،اما این آرزوها.... نمیتونم درکشون کنم...خیلی دوست دارم بیشتر در این فضا قرار بگیرم البته اگه حریم شکسته نشه...در افکارم برام مثل یه گمشده میمونه...ولی هرچه است باید زیبا باشن...به امید رسیدن به تکرنگی عشق اون که من آبی میبینمش و برای هر کسی حتما رنگی خاص خواهد داشت...سلامت باشین...یاحق
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.