سلام علیکم،وقتی نوشته رو خوندم این دعا اومد در نظرم..."یا الله و یاالله و یاالله...الهم ثبت قلوبنا علی دینک"...اینکه چرا قلب باید در تلاطم زندگی اندوخته عشق خود را ثابت نگه دارد؟... اینکه چرا از عقل در این دعا سخنی به میان نیامده است؟...جنس اون چیزی که باید تثبیت شده و در قلب جای داشته باشه چیست که با عقل سازگاری ندارد؟...تجمیع عقل و عشق کدام راه را برای پیمودن باز خواهد کرد؟...عقل مکمل است یا متزلل کننده قلب؟...چرا جایی گفته نشده است"یا الله و یاالله و یاالله...الهم ثبت عقلنا علی دینک"؟...در معادلات دلدادگی جوهر عقل چه همسنگی با دیوانگی دل دارد؟...مسیر چیست؟...عاشق دیرینه عاقل خواهد شد یا مجنون؟...میدونید رسیدم به این مصرع که "رسد آدمی به جایی که به غیر از خدا نبیند"...این آدمی عاقل است یا مجنون؟...و شاید ترکیبی از هر دو....خیلی دوست داشتم در همین نقطه تلاقی عشق وعقل این توانایی رو داشته باشم که حس رو با ریسه کلام به نخ بکشم اما..."یا الله و یاالله و یاالله...الهم ثبت قلوبنا علی دینک"...و آخرین کلام که موقع بستن پنجره در نظرم جلوه کرد اینکه خدایا توفیق و لیاقت بده تمامی جوهره عقلم بشه عشق...دیوانه پندارنم و من غرق در صفای عشق...عشق تو و فقط تو...ان شاءالله
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.