پلکی بزن ای...
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمـــــــــانی که نباشی!
باید کمی خودم باشم؛ آرام... صبور... مهربان ... لطیف....
دلم
کمی موسیقی می خواهد
با طعم شاد و ملایم
و عطر دمنوش بابونه
و یک دشت امید
یک دشت اشتیاق برای رسیدن
و یک لبخند پهن و پر رنگ
که هر لحظه به روی نشسته ی زندگی بزنم
دلم کمی خودم را می خواهد....
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..
"علیرضا بدیع"
87/10/08
از مجموعه: شجره نامه ی یک جن
۹۴/۰۴/۲۲